پلتفرم خبرنامه beehiiv به تازگی چهارمین سالگرد فعالیت خود را با عرضه مجموعه‌ای از ویژگی‌های جدید از جمله یک سازنده وب‌سایت مبتنی بر هوش مصنوعی و همچنین پشتیبانی از پادکست‌ها و فروش محصولات دیجیتال جشن گرفت.

به عبارت دیگر، beehiiv اکنون چیزی فراتر از خبرنامه‌ها است. تایلر دنک، بنیانگذار و مدیرعامل این شرکت (که خود یک خبرنامه پرطرفدار در زمینه استارت‌آپ‌ها می‌نویسد)، در گفت‌وگو با خبرنگار درباره دلیل توسعه این شرکت توضیح داد و اظهار داشت که این اقدام عمدتاً در پاسخ به تقاضای مشتریان بوده است، به‌ویژه از آنجایی که beehiiv از همان ابتدا قالب‌های وبلاگ بسیار ابتدایی را ارائه می‌کرد.

دنک به یاد می‌آورد: «همه کاربران ما می‌گفتند: “هی، این عالیه، من از ابزارهای ایمیل شما خوشم میاد، [اما] وبلاگ من شبیه وبلاگ همه است. افتضاحه. قابل سفارشی‌سازی نیست. من می‌خوام دوره‌های آموزشی بفروشم. می‌خوام سرنخ جمع‌آوری کنم. من انعطاف‌پذیری بیشتری در وب‌سایتم می‌خوام.”» «به همین دلیل ما TypeDream را خریدیم – آنها یک شرکت YC بودند تا این نیاز را برطرف کنند، زیرا مردم وب‌سایت‌های بهتری می‌خواستند. بعدش هم که خودتون می‌دونید، یه کم که رو بدی، یه عالمه می‌خوان.»

این بدان معناست که beehiiv در حال رقابتی‌تر شدن با سایر پلتفرم‌های سازنده است، حتی آنهایی که لزوماً بر خبرنامه‌ها متمرکز نبودند. در واقع، دنک پیش‌بینی کرد که شاهد «خزش ویژگی‌ها و ادغام در کل پشته سازندگان و پشته محتوا» خواهیم بود.

با این حال، این بدان معنا نیست که دنک فکر می‌کند فرصت‌ها برای خبرنامه‌های جدید از بین رفته است.

او گفت: «محتوای باکیفیت همیشه در صدر قرار می‌گیرد» و ممکن است با تکه تکه شدن چشم‌انداز رسانه‌های اجتماعی، فرصت‌های بیشتری نیز وجود داشته باشد.

در زیر، رونوشتی از گفتگوی ما را که برای طول و وضوح ویرایش شده است، می‌خوانید.

شما این نقل قول را تکرار کرده‌اید که beehiv «شورشیان محتوای دیجیتال را مسلح می‌کند». منظورتان از این حرف چیست؟

من این ایده را از رئیس Shopify [درباره] مسلح کردن شورشیان تجارت دیجیتال گرفتم – فکر می‌کنم این چیزی بود که او گفت.

وعده اقتصاد سازندگان این است که قدرت را از نهادها بگیرد، آن را به افراد بدهد و به آنها اجازه دهد موفق شوند. با نگاهی به گذشته، چه کسانی قبلاً ابزار توزیع و قدرت را در اختیار داشتند، و اکنون این دنیای رسانه‌ای مستقل و توزیع‌شده جدید، جایی که بسیاری از مردم برای کسب اطلاعات به پادکست‌ها یا سازندگان محتوای مورد علاقه‌شان مراجعه می‌کنند، در حالی که قبلاً این برنامه‌های بزرگ تلویزیونی و رادیویی بودند.

و [یک] دموکراتیزاسیون اطلاعات وجود دارد، اما همچنین توانایی افراد برای موفقیت در اینترنت با ایجاد محتوا به طور مداوم در حال تحول است. من فکر می‌کنم این روندها کمی بیشتر شتاب می‌گیرند. آخرین سال انتخابات چیزهای زیادی را در مورد اینکه چه چیزی واقعاً برای آرا و همه چیزهای دیگر اهمیت داشت، نشان داد. شما شاهد این موج عظیم هستید. 

امسال، ما شاهد تعداد زیادی از این روزنامه‌نگاران بوده‌ایم، چه از واشنگتن پست یا سایر رسانه‌های سنتی، که این افراد برندهای شخصی خود را ساخته‌اند، حوزه تخصصی خود را دارند، مخاطبان خود را به خوبی می‌شناسند و در حال حاضر ابزارها و قابلیت‌ها را برای مستقل شدن در اختیار دارند. من فکر می‌کنم این الهام‌بخش، سرگرم‌کننده و جالب است و در حالت ایده‌آل، ما می‌توانیم بخشی از جعبه ابزار برای کمک به توانمندسازی آنها باشیم.

اگرچه یکی از جنبه‌های جالب در مورد beehiiv این است که شما با این سازندگان فردی کار می‌کنید، اما با نشریات بزرگ‌تری مانند خبرنگار نیز همکاری دارید و حتی نشریات قدیمی‌تری نیز در این پلتفرم‌ها دارید. تلاش برای ساختن پلتفرمی که نیازهای مختلف را برآورده کند چگونه است؟

سوال خیلی خوبیه و به همین دلیله که ما در رویدادمون با این شعار جلو رفتیم: سیستم عامل اقتصاد محتوا. چون نمی‌خوام فقط در اقتصاد سازندگان نقاشی بشم. ما به خبرنگار، تایم و نیوزویک و همه این ناشران بزرگ هم خدمات ارائه می‌کنیم و به همون خوبی که به سازندگان محتوای کوچیک خدمات می‌دیم، به اون‌ها هم خدمات خیلی خوبی ارائه می‌کنیم. 

باید یه وجه اشتراکی تو این قضیه وجود داشته باشه و اونم اینه که محتوا چیزیه که کسب‌وکارشون رو به گردش درمیاره و ما فکر می‌کنیم واقعاً می‌تونیم سیستم عامل باشیم و بهشون کمک کنیم تو انجام این کار موفق باشن. تز من از همون موقعی که تو Morning Brew بودم و دومین کارمندش بودم، این بود که کل زیرساخت داخلی‌شون رو ساختم و بهشون کمک کردم مقیاس‌بندی کنن. وقتی داشتیم Morning Brew رو می‌ساختیم، در یه مقطعی ۳ میلیون خواننده داشتیم و همه این روزنامه‌نگاران و نویسندگان مستقل و رسانه‌های کوچیک‌تر اومدن پیش ما و گفتن: «ما همون جعبه ابزاری رو می‌خوایم که شما دارید.» از کسی که [برای] ۱۰ نفر می‌نویسه، بهترین دوستاش و مامانش و از این جور آدما، بگیر تا بقیه.

تز اولیه برای beehiv این بود: آیا می‌تونیم نرم‌افزار سطح سازمانی مثل چیزی که تو Morning Brew ساختیم رو بسازیم که هر کدوم از این ناشران بزرگ بخوان … اما کاری کنیم که همه بتونن با قیمت مناسب بهش دسترسی داشته باشن؟ به همین دلیل ما تو این موقعیت عجیب‌وغریب نرم‌افزار سطح سازمانی واقعی قرار گرفتیم، جایی که برادرم هفته پیش یه خبرنامه UFC با ۵ نفر [خواننده] راه انداخت و اون از همون جعبه ابزاری استفاده می‌کنه که تایم و خبرنگار دارن استفاده می‌کنن.

این کار، بازاریابی محصول رو سخت‌تر می‌کنه، روابط عمومی سخت‌تره، اینکه چطوری در مورد کاربرامون حرف بزنیم سخته، چون دسته‌بندی شدن، اما من هنوزم معتقدم همشون یه چیز می‌خوان. در نهایت، یه تجربه بی‌نقصه برای تولید محتوا، اما همچنین [برای] سریع‌تر رشد کردن و پول بیشتری درآوردن. اگه بتونیم این سه تا کار رو انجام بدیم و با بقیه ابزارهای موجود تو پشته فناوری‌شون خوب کنار بیایم، معمولاً فرمول برنده‌اس.

اعتبار تصویر:beehiiv

شما به رویداد اخیرتون اشاره کردین، که برداشت من این بود که beehiiv دیگه فقط یه شرکت خبرنامه‌ای نیست – مهم‌تر از همه، الان این سازنده وب‌سایت هوش مصنوعی رو دارین. آیا این همیشه مسیری بود که می‌خواستین برین، یا بعداً بهش رسیدین؟

نه، من می‌گم بیشتر نقشه راه در واقع از بازخورد کاربرامون میاد. من فکر می‌کنم ابرقدرت ما اینه که بهتر از هر کس دیگه‌ای به کاربرامون گوش می‌دیم و خیلی سریع بهش عمل می‌کنیم.

اگه چهار سال پیش از من می‌پرسیدین، [می‌گفتم] ما بهترین پلتفرم خبرنامه‌ای هستیم که این شبکه تبلیغاتی رو داره که می‌تونه دسترسی به تبلیغات پرمیوم رو دموکراتیک کنه، مثل کاری که YouTube برای ویدیو انجام داد. اما ما می‌تونیم این کار رو برای ایمیل انجام بدیم و این یعنی برندهایی مثل Nike و Netflix بتونن از همه این خبرنامه‌های مختلف حمایت مالی کنن و این خبرنامه‌ها به برندهایی دسترسی داشته باشن که در غیر این صورت هیچ‌وقت نمی‌تونستن بهشون دسترسی داشته باشن. من فکر می‌کنم این واقعاً هیجان‌انگیزه و این یه چشم‌انداز بزرگه و هنوزم بخشی از چشم‌اندازه. 

ما از روز اول یه سازنده وب‌سایت خیلی ابتدایی رو عرضه کردیم – من حتی اسمش رو سازنده وب‌سایت نمی‌ذارم، بیشتر شبیه یه قالب وبلاگه که به‌طور پیش‌فرض داشتین. همه کاربرامون می‌گفتن: «هی، این عالیه، من از ابزارهای ایمیل شما خوشم میاد، [اما] وبلاگ من شبیه وبلاگ همه است. افتضاحه. قابل سفارشی‌سازی نیست. من می‌خوام دوره‌های آموزشی بفروشم. می‌خوام سرنخ جمع‌آوری کنم. من انعطاف‌پذیری بیشتری در وب‌سایتم می‌خوام.»  به همین دلیل ما TypeDream رو خریدیم – اونها یه شرکت YC بودن تا این نیاز رو برطرف کنن، چون مردم وب‌سایت‌های بهتری می‌خواستن. بعدش هم که خودتون می‌دونید، یه کم که رو بدی، یه عالمه می‌خوان. ما این سازنده وب‌سایت جدید رو ساختیم و تو تیر ماه عرضه کردیم و مردم [می‌گن]: «این عالیه، الان من واقعاً دارم از شما برای وب‌سایتم استفاده می‌کنم، اما چیزهایی بود که تو WordPress یا Wix می‌تونستم انجام بدم که الان نمی‌تونم انجام بدم، مثل رزرو وقت، فروش محصولات دیجیتال، دوره‌ها، جاسازی کردن و همه این جور چیزا.» 

ما چیزی رو برای رفع یه نیاز عرضه می‌کنیم و این یه بازار گسترده‌تری رو باز می‌کنه. من فکر می‌کنم ابرقدرت ما به غیر از گوش دادن به کاربرا، واقعاً سرعت و مهندسی محصولمونه. اگه فکر کنیم می‌تونیم بهتر از هر کس دیگه‌ای به این کاربرا خدمات ارائه بدیم، [این] فقط یه پیشروی طبیعی به سمت چیز بعدی‌ایه که می‌تونه بهشون خدمات ارائه بده.

یه جنبه از این روند اینه که هر پلتفرمی که یه جور ابزار سازنده داره – اگه شما روی یه حوزه متمرکز باشین، چه اشتراک باشه چه خبرنامه یا هر چیز دیگه، ناگزیر شروع می‌کنین به اضافه کردن چیزای دیگه و من فکر نمی‌کردم که beehiiv چند سال پیش رقیب Patreon باشه، اما به نظر می‌رسه که هر پلتفرم سازنده‌ای در نهایت با بقیه رقابت می‌کنه، چون شما دارین سعی می‌کنین همه این کارای مختلف رو انجام بدین.

من اخیراً اینو می‌گم: من فکر می‌کنم تو فضای سازندگان ادغام عظیمی رخ می‌ده. نمی‌دونم این از طریق ورشکست شدن شرکت‌ها، یا ادغام و تملیک یا ادغام شدن، یا چی، اما ما قبلاً شاهد گسترش برخی از پلتفرم‌های سنتی اقتصاد سازندگان بودیم. شاید اونها لینک در بیو بودن و بعد یه سازنده وب‌سایت راه انداختن، یا شاید اونها دوره‌ها و انجمن بودن، اما بعد یه خبرنامه یا یه پلتفرم ایمیل راه انداختن. 

من فکر می‌کنم شما شاهد این خزش ویژگی‌ها و ادغام در کل پشته سازندگان و پشته محتوا خواهید بود. شرط من اینه که انجام ایمیل خیلی سخته. زیرساخت زیادی وجود داره، در مقیاس بزرگ خیلی پیچیده‌اس. من فکر می‌کنم این یکی از لبه‌های رقابتی‌تره، چون وسیله ارتباطیه. من شرط می‌بندم که ما می‌تونیم بهتر از اونها بریم تو وب‌سایت، لینک در بیو، دوره‌ها، انجمن تا اونها بتونن برعکسش رو انجام بدن. 

واضحه که شما معتقدین بهترین محصول رو دارین. اما آیا چیز دیگه‌ای تو هسته وجود داره که فکر می‌کنین beehiiv رو از بقیه پلتفرم‌ها متمایز می‌کنه؟

کمی کردنش سخته، اما کیفیت و عالی بودن محصوله. پلتفرم‌های زیادی وجود داره، حتی خارج از اقتصاد سازندگان، که من روزانه ازشون استفاده می‌کنم، که بهترین نرم‌افزارها نیستن. یه چیزی که من اخیراً خیلی می‌گم اینه که می‌خوام beehiiv لذت‌بخش‌ترین محصولی باشه که هر کسی روزانه ازش استفاده می‌کنه و فکر می‌کنم این فرصت رو داریم که تجربه‌ای لذت‌بخش بسازیم.

[همچنین،] بیشتر کسب‌وکارهای سازندگان، کسب‌وکارهای نرخ برداشتی هستن و ما از درآمد سهمی نمی‌گیریم، چه اشتراک‌های پولی باشه چه محصولات دیجیتال، وقت ملاقات، فروش. این فقط اخلاق ماست: ما اعتقاد نداریم [که] با اتصال Stripe و انجام این کار به عنوان یه واسطه، باید ۱۰٪ کارمزد بگیریم.

ما سریع حرکت می‌کنیم، نه فقط از سر ضرورت، بلکه فکر می‌کنیم کاربرامون نیازهای زیادی دارن و می‌تونیم سریع‌تر و بهتر بهشون خدمات ارائه بدیم. من فکر می‌کنم این تو چیزی که داریم می‌سازیم می‌درخشه.

همونطور که تکامل پیدا می‌کنین و به این حوزه‌های دیگه گسترش پیدا می‌کنین، آیا هنوز به این ایده متعهد هستین که سهمی از این جریان‌های درآمدی برنمی‌دارین؟ یا می‌تونین تصور کنین سناریوهایی رو که شاید محصول اصلی قیمت‌گذاری SaaS داشته باشه، اما خطوط تولید و مدل‌های تجاری مختلفی وجود داشته باشه؟

هدف ما اینه که از هیچ چیزی نرخ برداشت دریافت نکنیم، فقط هزینه اشتراک.

تو پستتون، در مورد این ایده صحبت کردین که، به‌خصوص اوایل امسال، می‌خواستین انرژی زیادی رو صرف افزایش آگاهی از برند کنین. من تو نیویورک زندگی می‌کنم، به همین خاطر تبلیغات beehiiv رو تو مترو زیاد دیدم. فکر می‌کنین این تبلیغات چقدر موفقیت‌آمیز بودن؟

اون دوره زمانی، به طور خاص، قطعاً بیشترین رشدی بود که تا حالا دیدیم – واقعاً تمام تلاشمون رو برای برندسازی کردیم و سعی کردیم یه حرفی برای گفتن داشته باشیم.

و من فکر می‌کنم محصول امروز ۱۰ برابر بهتر از اون موقع‌اس. ما واقعاً برای جریان اصلی آماده‌ایم، تا بتونیم به طیف گسترده‌تری از کاربرا خدمات ارائه بدیم. من انتظار دارم تو سه‌ماهه اول [سال آینده] بیشتر از اینا ببینیم. فکر می‌کنم قراره خیلی جدی‌تر وارد بازاریابی و رشد بشیم.

منظورم اینه که، کار از نظر محصول هیچ‌وقت تموم نمی‌شه. همیشه چیزایی هست که می‌تونیم بهتر کنیم. اما من فکر می‌کنم محصول تو وضعیت خیلی خوبیه که می‌تونیم از کاربرا پشتیبانی کنیم و اونها رو تبدیل کنیم و به قولمون بهشون عمل کنیم. الان باید همه تو نیویورک و همه کسایی که آرزوی ساختن چیزی رو دارن، دور محتواشون، دقیقاً بدونن ما به عنوان یه شرکت کی هستیم.

از نظر فلسفی، من فکر می‌کنم داریم تو مسیری کاملاً متفاوت از Substack حرکت می‌کنیم، اما به خاطر زمانی که راه‌اندازی شدیم، همیشه با اونها مقایسه می‌شیم. و [اونها با] مزیت پیشگامی، قطعاً بیشتر اسم در کردن. ما باید یه کم از این عقب‌موندگی رو جبران کنیم.

با اینکه beehiiv امسال بیشتر دیده شده، اما به نظر می‌رسه که Substack واقعاً کار شگفت‌انگیزی انجام داده که اسمش رو تقریباً مترادف با این ایده کرده: شما قراره یه نشریه رو حول برند شخصی خودتون شروع کنین و محوریتش خبرنامه خواهد بود، این یه Substackـه. آیا این چیزیه که نگرانتون می‌کنه؟ آیا ذهنیت بیشتری رو می‌خواین؟

آره، حتماً. ما قطعاً می‌خوایم همیشه تو ذهن باشیم و قطعاً اون ذهنیت رو می‌خوایم. [اما] همونطور که گفتم، ما داریم تو دو مسیر خیلی متفاوت حرکت می‌کنیم. من فکر می‌کنم اونها دارن یه فید اجتماعی رو می‌سازن تا با X و Threads و Instagram و Bluesky و همه اینا رقابت کنن. ما فقط ابزار و زیرساخت هستیم.

قیاسی که من همیشه استفاده می‌کنم، آمازون در مقابل Shopifyـه. شما می‌رین تو آمازون، میلیون‌ها فروشنده شخص ثالث وجود داره، اما شما واقعاً نمی‌دونین اونها کی هستن. فروشنده‌های شخص ثالث داده‌ها رو دریافت نمی‌کنن. مصرف‌کننده از طریق اپلیکیشن آمازون، وب‌سایت آمازون می‌ره، [سفارششون] تو یه جعبه آمازون نشون داده می‌شه. خیلی Substackـیه – از طریق اپلیکیشن اونها می‌ره، اونها کنترل تجربه خواننده رو به دست می‌گیرن، شما دارین کنترل و داده‌های زیادی رو از دست می‌دین.

ما خیلی Shopify هستیم – ابزار و زیرساخت در پس‌زمینه برای کمک به پشتیبانی از این کسب‌وکارهای محتوایی. ما نمی‌ذاریم مردم beehiiv راه بندازن. ما فقط ابزار و زیرساخت هستیم تا به اونها کمک کنیم موفق بشن. من فکر می‌کنم این برای بخش بزرگی از کاربرا جذابه. بعضی‌ها هستن که اصلاً اهمیتی نمی‌دن و فقط یه پلتفرم وبلاگ‌نویسی می‌خوان و شاید Substack براشون مناسب‌تر باشه، اما من فکر می‌کنم هر دومون می‌تونیم با هم وجود داشته باشیم و اینجا موفق بشیم.

همچنین می‌خوام بیشتر در مورد اینکه چطوری تحول کسب‌وکار رسانه رو دیدین و چطوری تصور می‌کنین ممکنه تکامل پیدا کنه، صحبت کنم. همونطور که گفتین، این یه لحظه واقعاً هیجان‌انگیزه، چون هر کسی که یه درجه‌ای از موفقیت داشته باشه، می‌تونه مستقیماً بره و کار خودش رو شروع کنه و یه بخشی از مخاطبانش رو با خودش بیاره. همچنین به نظر می‌رسه این زمانیه که مردم این کار رو انجام می‌دن، چون تعداد فرصت‌های سنتی – اونقدرها که قبلاً بود، وجود نداره.

قطعاً، این یه بازار و مخمصه جالبه. من فکر می‌کنم نکته مثبتش اینه که ما تو پلتفرمون دیدیم، سازنده‌های کوچیک و به‌اصطلاح «بی‌نام‌ونشون» زیادی وجود دارن که دارن متولد می‌شن – که یه موضوع رو پوشش می‌دن، چه خودروهای برقی باشه چه کریپتو چه هوش مصنوعی، که واقعاً یه کسب‌وکار خیلی موفق رو ساختن.

همچنین چیزی که ما از روزهای Morning Brew و theSkimm می‌بینیم اینه که معادله برای خبرنامه این بود: چطوری می‌تونین تا جایی که ممکنه سریع رشد کنین، یه میلیون مشترک به دست بیارین، حمایت‌های مالی گسترده بفروشین. [در حالی که الان] ما یه خبرنامه کشاورزی داریم که ۲۵۰۰ مشترک داره و ماهانه ۱۵۰۰۰ دلار درآمد داره. بنابراین محتوای نیچ قدرت زیادی داره و دلیلش هم اینه که ابزارهایی وجود داره که می‌تونین مستقیماً اشتراک‌های پولی رو انجام بدین، بنابراین به Google AdSense متکی نیستین، بازی انجمنی وجود داره، محصولات دیجیتال وجود داره، دوره‌ها وجود داره، رویدادها وجود داره.

Beehiiv نقش کوچکی تو این قضیه ایفا می‌کنه، اما یه اکوسیستم خیلی تثبیت‌شده‌تری از ابزارها وجود داره که این کار رو ممکن می‌کنه. اگه بتونین ۱۰۰۰ طرفدار واقعی خودتون رو پیدا کنین، می‌تونین یه کسب‌وکار واقعی و پایدار رو بر اساس اون بسازین. نمی‌دونم آیا این موضوع ۵، ۱۰ سال پیش وجود داشت یا نه.

شما یه کم به این سوال جواب دادین، اما بذارین یه سوال مرتبط بپرسم. من به عنوان یه روزنامه‌نگار فناوری که یه بار یا دو بار با ایده شروع کردن یه چیزی برای خودم بازی کردم، بلافاصله فکر می‌کنم، «خدایا، خیلی روزنامه‌نگار فناوری وجود داره که Substack یا خبرنامه‌های دیگه رو شروع کردن.» به نظر می‌رسه پنجره برای این کار بسته شده. آیا نگران این هستین که داریم به نقطه اشباع نزدیک می‌شیم – اگه لزوماً همه‌جا نه، حداقل تو بخش‌های خاصی؟

اشباع همیشه جالب‌ترین سوال بوده، چون از همون موقعی که دور seed خودمون رو برگزار کردیم، مردم فکر می‌کردن ما [تو] اوج ایمیل هستیم. ظاهراً اوج ایمیل هر هفته میاد.

اما من همچنین فکر می‌کنم ما بیشتر از همیشه پادکست، محتوای ویدئویی، UGC و در واقع ویدیوی حرفه‌ای با تولید بالا داریم. اما هیچ‌کس هیچ‌وقت نمی‌گه [ما تو] اوج Netflix هستیم. این یکی از اون چیزاییه که، اولاً، دنیا خیلی بزرگه و من فکر می‌کنم می‌تونین تو هر دسته محتوایی یه جایگاه برای خودتون دست و پا کنین. دوماً، من فکر می‌کنم باکیفیت‌ترین محتوا همیشه در صدر قرار می‌گیره.

بنابراین، مطمئناً نویسنده‌های فناوری زیادی وجود دارن، درسته؟ دیدگاه و حوزه تخصصی و دسترسی و هر چیزی که به نظر می‌رسه چیه و چطوری به شکلی منحصر به فرد بسته‌بندی می‌شه؟ بله، قطعاً شلوغ‌تر می‌شه، اما من فکر می‌کنم همه‌چیز داره شلوغ‌تر می‌شه. کیفیت همچنان در صدر قرار می‌گیره و من فکر می‌کنم افراد و مدل‌های تجاری کافی تو دنیا وجود داره که بتونین خودتون رو متمایز کنین.

شما به این ایده اشاره کردین که بهترین محتوا در صدر قرار می‌گیره. من همیشه امیدوارم که این درست باشه، اما این چالش برجسته شدن – به خاطر اینکه چشم‌انداز چطوری تغییر کرده، همه چیزایی که با Twitter/X اتفاق افتاده، خیلی بیشتر از قبل تکه تکه شده به نظر می‌رسه.

آیا شما فرصت بیشتری رو تو این واقعیت می‌بینین که الان Mastodon، YouTube Reels، TikTok، Bluesky وجود داره؟ تکه تکه شده‌تره، اما این همچنین فرصت‌ها و نقاط تماس بیشتری برای رسیدن به مردمه. من فکر می‌کنم تقریباً بیشتر یه تهدید در متکی بودن بیش از حد به Twitter قدیمی وجود داره، جایی که چنین تسلطی بر روح زمانه اصلی چیزی که داشت اتفاق می‌افتاد داشت و با shadowban شدن یا محدود شدن، هر تصمیمی که الگوریتم می‌خواست بگیره که چه چیزی رو تغذیه کنه یا نکنه، شما در واقع تو اون وضعیت کمی آسیب‌پذیرترین.

هر سکه‌ای دو رو داره، درسته؟ می‌تونه ترسناک‌تر باشه یا می‌تونه فرصت بیشتری برای رسیدن به مخاطبان مختلف باشه.

از نظر فکری، من فکر می‌کنم داشتن پلتفرم‌های مختلف با قدرت کمی کاهش یافته برای دنیا بهتر به نظر می‌رسه، اما همچنین متوجه می‌شم که من به اون پلتفرم‌ها به همون شکلی که، مثلاً، یه مالک انحصاری یه خبرنامه برای پیدا کردن مخاطب به اونها متکی می‌شه، متکی نیستم.

با این حال، من همچنین می‌خواستم در مورد این طیف از تایم تا خبرنگار تا افراد سوال کنم. یکی از داستان‌های موفقیتی که مردم دنبالش هستن این نیست که آیا مردم می‌تونن یه چیزی رو شروع کنن تا از خودشون حمایت کنن، بلکه در واقع اتاق خبر آینده رو تو این نوع پلتفرم‌ها بسازن. آیا این چیزیه که تو beehiiv دیدین؟ 

آره، خیلی زیاد. ما شرکت‌های بومی خبرنامه زیادی داریم که شروع کردن – Status و Oliver Darcy جدیدترین مثالیه که به ذهنم می‌رسه. اون CNN رو ترک کرد، کار خودش رو شروع کرد، الان دو نفر تو تیمش داره. [یا سه نفر، بسته به اینکه چطوری حساب کنین.] من فکر می‌کنم اونها قراره یه حوزه عمودی دیگه‌ای رو راه‌اندازی کنن. 

خبرنامه‌های زیادی وجود دارن که به عنوان یه خبرنامه سرگرم‌کننده شروع کردن و به ۵۰۰۰۰، ۱۰۰۰۰۰ مشترک رسیدن، یه درآمدی پیدا کردن و فراتر از تیم‌های تک‌نفره گسترش پیدا کردن. 

آخرین سوالم اینه: با فکر کردن به اقتصاد سازندگان، اقتصاد رسانه ۱۰ سال دیگه، چطوری با امروز متفاوت خواهد بود؟

من چیز دیوانه‌واری رو پیش‌بینی نمی‌کنم، اما یه نفر از من پیش‌بینی‌هام رو برای سال ۱۴۰۵ پرسید و من فقط فکر می‌کنم همه روندها فقط تو همون جهت ادامه پیدا می‌کنن. من فکر نمی‌کنم این یه تغییر مرحله‌ای باشه، اما من در واقع فکر می‌کنم با هوش مصنوعی، بادهای موافق اینه که، اولاً، یه سطحی از جابجایی شغلی تو یه مقطعی وجود خواهد داشت. اگه شما یه مدیر محصول میان‌رده باشین، خودتون رو چطوری متمایز می‌کنین؟ اگه من دارم یه مدیر محصول رو استخدام می‌کنم، احتمالاً یه مدیر محصول رو استخدام می‌کنم که افکارش رو تو اینترنت منتشر کرده و من دقیقاً می‌دونم اونها کی هستن، در مورد چی فکر می‌کنن، به چی ارزش می‌دن و من در واقع می‌تونم [بیشتر] با اونها ارتباط برقرار کنم تا یه مدیر محصول بی‌چهره دیگه که داره برای این شغل درخواست می‌ده.

بنابراین من فکر می‌کنم تکیه بیشتر بر داستان‌سرایی برند شخصی و این ارتباط انسانی بیشتر از همیشه با گسترش هوش مصنوعی اهمیت خواهد داشت. چه این تو ایمیل و وب و پادکست و ویدیو نشون داده بشه، احتمالاً همه موارد بالا، من در واقع فکر می‌کنم اهمیت بیشتری به قرار دادن صدا و خودتون برای متمایز کردن خودتون، هم تو نیروی کار و هم به طور گسترده‌تر، داده می‌شه.

اشتراک‌ها:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *